۱۳۹۸ اردیبهشت ۲۹, یکشنبه

قضاوت ممنوع

دنیا را با نگرش خود می بینی.فقط تو اینجور می بینی

با قضاوت هایمان،چگرهای همدیگر را شرحه شرحه نکنیم

من یکی که خیلی دهنم صاف شده .ازاین بابت مورد عنایت خیلی از دوستان بودم

آوردگاه ذهن معیوب و معلول

از مسیرهای بی سر انجام که در خستگی اشتراک نظر دارند 
می نالیم
 فریاد شادی هایمان را لایک می کنیم
 در باطن با خود به جنگ، دشنه از نیام ببیرون کشیده ایم
....گرسنگان، سیر ظاهریم
  به اشتراک اشگ در سیاووشان رضایت می دهیم
 افسوس که ما در باطل  زمان،گرفتار آمده ایم
ستم دیدن و به خاموشی گراییدم آئینمان شد
چشمه ها را آلوده کرده ایم و در انتظار زلال رود به انتظار نشسته ایم


قاصد روزهای ابری داروک کی میرسد باران

۱۳۹۷ بهمن ۱۹, جمعه

آیا میشه که جور بشه.همونی که باید باشه،جور بشه.....

امروزم را می بینم  و یادی از گدشته می کنم و یک نظر هم به آینده می اندازم و به این نتیجه می رسم که در کشور آلوده به ایدئولوژی و عقیده و نگاه ارزشی ای کاش پدر و مادرهایمان در کنار یاد دادن رویا پردازی و کشیدن آرزوها,کمی هم به دستانمان پاککن می دادند تا آرزوهایمان را پاک کنیم و رویاهایمان را قیچی کنیم تا هر روز از مرگ آرزو هایمان ناله کنیم.نمی گویم که تمام ناکامی ها را باید محیط به گردن بگیرد ولی بیشتر مسیری را که تا به حال طی کرده ایم را حاصل جبر محیط و کوته فکری های جمع ی بوده است.این مسیری را که می رویم به یک تسلسل باطل می رسیم که پدرهل و مادرها و پدربزرگ ها و مادر بزرگ ها هم قربانی همین محیط آلوده به نگاه ارزشی عستند و بوده اند.نمی دانم در جا و چگونه این ترس و محافظه کاری در درونم ریشه دوانیده و گسترش پیدا کرده ولی حال که می بینم کنترل تمام دهنم را به صورت تام الاختیار در کنرتل گرفته و فرصت هیچ گونه تغییری را نمی دهد.این تنها که در گوشه ی عزلت خویش صبح را شب می کند و به امید دیدن رویا به خواب می رود دچار روزمرگی شده است.همان محیطی که ما را به این سمت سوق داده است برای رویاهایمان تایخ انقضا گذاشت و محدوده ی سنی برایمان تعیین کرد.از شما خواننده ی عزیز درخواست یک عدد کلنگ و یا دژبر دارم تا این بنبسته نسل در اندر نسل رسیده بشکنم تا شاید فرجی شود پس این دیوار را هم ببینم.حرف خستگی هایم را به میان می یاورم.
خسته ام از خنده بر لب ولی دلی پر از فغان و ناله
خسته ام از ژن خودخواه که برای برتری خود تمام مسایل را تحت الاشعاع قرار داده است.
خسته ام از افکار منفی که در پس هر اندیشه ی نوید بخش مثل یک شیر در کمین منتظر است تا شکار خود را به دندان بگیرد و همه چیز را نیست و نابود کند.
از تمام تکرارها حتی تکرار شماره های ساعت مچی ام خسته ام.آیا در این کشور ایدئولوژی زده و قارشمیش می توان انتظار امید شفابخش داشت.ذهنم کمی تا قسمتی ابریست.ابری که فقط رعدش و آذرخشش را به رخم می کشد و بارانی در کار نیست.خسته ام از آقای منتقد درون که در پس هر اظهاروجودی از جانب من یک مقایسه سرکوفت زا پنهان کرده است.آیا می توان این سنگ غلتان در سراشیبی را از سقوط به اعماق دره نجات داد.شاید.ولی ای قاصدک اندک شرری هست هنوز.....

در آخر هم تمام مسئولیت های ناکامی هایم را به گردن می گیرم وتازیانه ی نقد را بار دیگر به جان می خرم.
نکته1:این برائت نامه را به زبان ادبی آغشته کردم تا تلخیش کمی قابل بلع بشود
نکته 2:از تمام عقیده ها و ارزش های حکومتی برائت می جویم و خواستار آزادی هستم.


قاصد روز های ابری داروک کی می رسد باران
     

۱۳۹۷ مرداد ۵, جمعه

گذر زمان

هجده ماه گذشت به همین سادگی.....گذر زمان رو حس نکردم و منتظر بودم تا تموم بشه دریغ از اونکه زندگی در حال گذر است.

۱۳۹۵ دی ۲۴, جمعه

تغییر دهیم اگر می توانیم

افکار متغیر،تصاویر ذهنی متفاوت،همه در چرخش ذهنی هستند و جایگاهشان در ذهن تغییر می کند.گاهی با عمر کوتاه و گاهی با عمر بلند.
مسائل بالا یک طرف قضیه ی پیچیده ی ما تشکیل می دهند.
ضرب المثلی هستش که می گه :"جلوی ضرر رو هر جا بگیری منفعته"
البته همین که تشخیص بدی در حال ضرر هستی یا در حال سود بردن،بیشتر جریان رو حل کردی.
بعد دیگه ی این قضیه داستانیه به نام تغییر.شما یک مسیری رو اومدی و بعد از نگاهت به اطراف متوجه می شی که مسیر رو اشتباه اومدی،ای دل غافل.انواع  مختلفی از تابلوهایی که در اطرافت می بینی اطلاعات مختلفی رو به مغزت تزریق می کنن که همین خود باعث گمراهی مضاعف می شه(جمله ی مذکور حکایت از این داره که دنیای امروزی سرشار از اطلاعات هستش که اگر کمی غفلت کنی در هجمه  های اون غرق می شی و گام به مسیر اشتباهی می گذاری.
کمی توجه به مسیرت  بررسی می کنی  راه رو اشتباه اومدی یا اینکه راه اشتباهی نشونمون دادن یا اینکه تنها راه ممکن همین بوده یا اینکه آن راهی که در توان ما بوده همین بوده.چه می تواند کرد باید به علت بیشتر از معلول توجه کرد.
از همان دورانی که خودمان را شناختیم و آگاهیمان در حال کامل تر شدن بود تاثیر پذیریمان از محیط و اطراف باعث سخت تر شدن انتخاب می شد.(شاید همین محیط بهانه ایی برای فرار از مسئولیت باشه)
همه ی جمله های بالا رو که بهشون توجه کنی  در اون ها فرآیند انتخاب رو می بینی و متوجه می شی که انتخاب در برهه هایی از مسیر  آینده و هدف زندگی ما رو مشخص می کنه.با کمی توجه و تفکر می بینی که انتخاب سخت تر و پیچیده تر از اونیه که فکرش رو می کنی.باید برای انتخاب و گزینش آموزش دیده باشی باید بدونیم که هر انتخابی مسیری رو به دنبال داره و این مسیر پیچ و خم هایی داره که اگه آمادگیش رو نداشته باشی  کارت ساختست.باید یاد گرفت که انتخابی داشته باشی که بیشترین هماهنگی رو با ذهنت و هویتت داشته باشه(دهن و فکر ارجاع شود به بند اول این نوشته)زیاد که بررسی می کنیم می بینیم این دوراهی که من در اونجا مسیر رو اشتباه انتخاب کردم خیلی دورتر از انه که فکرش رو می کنم.
همه ی نشانه های بالا یک چیز رو می گن اون چیزی نیست جز تغییر.باد مسیرت رو تغییر بدی ولی تغییر چیز راحتی نیست،تغییر یعنی شکستن عادت ها و نقص اون عادت هایی که باهاش خو گرفتی.مسیری رو اومدی ولی از این جا به بعد باید مسیر جدیدو محیط جدیدی رو انتخاب کنی.نیاز به یک دگرش و دگردیسی اساسی داریم که گاو نر می خواهد و مرد کهن و انرژی زیادی رو از آدم می گیره.
موارد بالا رو خیلی از آدم های اطرافم باهاش درگیر هستند و انرژی زیادی ازشن گرفته می شه.
من هم شاید مسیرم غیر از اینی می بود که هست.شاید شاعر شاید نویسنده  شاید تحلیل اقتصادی.کسی چه می دونه.



۱۳۹۵ آذر ۱۵, دوشنبه

رفتار انسان ها

تمام رفتارهای انسان چه ارادی و چه غیر ارادی چه آگاهانه و چه ناآگاهانه دارای در نهایت دو هدف است:
1.تلاش و ننازع برای بقا
2.تولید مثل و افزایش قدرت باروری

۱۳۹۵ آبان ۲۱, جمعه

فرگشت چیست؟

اطلاعات عموم راجع به فرگشت چیست؟بیشتر مردم فکر می کنند که فر گشت بدین معناست که یک شب به طور مثال یک عضوی مثل قلب یا چشم(ضدفرگشت باوران خیلی در مورد این دو عضو مانور می دهند)به وجود آمده و فکر می کنن گه چظور ممکنه بدون هیچ گونه خالقی هوشمند این چنین چیزی ممکن است.ولی ر کل از پایه های تکامل و فرگشت بی اطلاع هستند.زمین از همون حدودا 4.3 میلیارد سال پیش که به وجود اومد تا الان دائما در حال دگرگونی وتخیرات فیزیکی بوده و هست.این تغییرات که هم بسیار سریع و هم بسیار کند هستند شامل مواردی مثل برخوردهای شهاب سنگ ها،فوران آتش فشان ها،حرکت پوسته ی زمین،نغییرات آب و هوایی،تغییرات میدان مغناظیسی زمین و....
یکی از پایه های فرگشت اصل تطبیق پذیریست.
از زمانی که اولین مولکول آلی(غیرزنده)براثر اصل دوم ترمودینامیک به وجود آمد و بعد از مدت ها تبدیل به یک تک سلولی ساده پروکاریوتی شد تا الان که به پیچیده ترین موجودات می رسیم،اگر این موجودات در برابر این تغییراتی که در بالا ذکرشد  خودش رو تغییر ندهند و ثابت بمونن و به قولی هم رنگ محیط نشن محکوم به نابودی هستند(نابودی به زبان ترمودینامیک یعنی بی نظمی و از هم گسیختگی)
تا اینجا تغییرات محیط بود.
از روزی که یک مولکول RNAوآمینواسید و سپسDNA(باز هم براساس قانون دوم ترمودینامیک)به وجود آمد به خاطر تغییرات تصادفی که در ماده ی ژنتیکی این سلول ها به وجود می آمد و این تغییرات ژنتیکی با عث بروز تغییراتی در ویژگی های ظاهری سلول و موجود زنده می شد(فنوتیپ).
این تغییرات ژنتیکی(جهش یا موتاسیون) زمانی خوب و مفید بودند و هستند که باعث بروز تغییرات ظاهری شوند که همسو و مطابق با تغییرات محیطی باشند و در این صورت به نسل بعد منتقل می شوند و تغییرات دائما بر روی هم انباشته می شود،ولی اگر این تغییرات همسو و مطابق با تغییرات محیطی نباشند،موجود زنده(چه یک تک سلولی باشد چه یک انسان یا موش باشد) و نسل بعد از محکوم به فنا و نابودیست مانند دایناسورها که که منقرض شدند.
مظالب بالا مختصری از فرگشت و تکامل هستند